نمی دانم
دستهای پاییزی ام را
به دست که بسپارم
سنگینی غریت لحظه هایم را
چگونه
زیر آخرین بغض آسمان
فریاد کنم
صدای اولین حضور بارانی ات
کنار کدام نخل مقدس
متولد می شود
اما باز هم
چشم به راهم